Monthly Archives: May 2010
نگاه تردیدآمیز کردها به جنبش سبز
نگاه تردیدآمیز کردها به جنبش سبز
٢٥، ماه مى ، ٢٠١٠
DW.DE
اعتصاب عمومی در کردستان ایران، باعث برانیگختن بحثهایی در مورد کردها و جنبش سبز شد. در این باره با مصطفی هجری دبیر اول حزب دمکرات کردستان ایران و طاهر برهون تحیللگر سیاسی کرد مقیم آلمان گفتگو کردهایم.
کردستان در اعتراض به اعدام پنج تن، که چهار تن از آنان کرد بودند، اعتصاب کرد.
برخی از فعالین سیاسی کرد اعتصاب سراسری در شهرهای کردنشین ایران را همراهی بیشتر جنبشکرد با جنبش سبز میانگارند. اما برخی از آنان که خود را حتی”بخشی از جنبش سبز کردستان” قلمداد میکنند هنوز دربارهی جنبش سبز تردید نشان میدهند. در میان این فعالین کرد و جنبش سبز “دیوار بیاعتمادی” هنوز به طور کامل فرو نریخته است
سی سال بی اعتمادی کردها
طاهر برهون، تحلیلگر سیاسی که در پیرامون مسئلهی کردستان تحقیق میکند، در گفتگو با دویچهوله از “۳۰ سال بیاعتمادی کردها به حکومت مرکزی و ۳۰ سال بیاعتمادی به جنبشهای سراسری” صحبت میکند.
برهون این نگرش سیاسی کردها را این گونه میشکافد: «کردستان هنوز با شک و گمان به جنبش سراسری ایران نگاه میکند، جنبشی که البته ما امیدواریم سراسری شود. بدون در نظرگرفتن روابط دولت مرکزی با جنبش کرد نباید از این مسئله گله کرد. بسیاری میپرسند کردها کجایند؟ ما در پاسخ میگوئیم، کردها ۳۰ سال است در مقابل دولت مرکزی ایستادگی کردهاند. مثلا مسئلهی تجاوزهائی که در کهریزک به همت آقای کروبی افشاء شد، نمونهی اینگونه تجاوزها در کردستان زیاد روی داده است».
طاهر برهون معتقد است که با گذشت حدود یک سال از اعتراضها اکنون “بیاعتمادی” بین جنبش سبز و کردها کاهش یافته است.
پشتیبانی با احتیاط کردها از جنبش سبز
دکترمصطفی هجری، دبیراول حزب دمکرات کردستان ایران در گفتگو با دویچه وله دربارهی پشتیبانی مشروط کردها از جنبش سبز سخن میگوید: «ما از همان ابتدا از جنبش سبز پشتیبانی کردیم. منتهی یک پشتیبانی احتیاط آمیز. این جنبش در چارچوب جمهوری اسلامی است. اصلاحطلبان سالهاست فعالیت میکند. بعد از انتخابات است که جنبش سبز بر آن اساس شکل گرفت. ما بر این باورنیستیم که در چارچوب جمهوری اسلامی ایران اصلاحات انجام بگیرد. رژیم جمهوری اسلامی ایران اصلاح پذیرنیست».
آقای مصطفی هجری در ادامه صحبتهایش ضمن اشاره به هماهنگی احزاب سیاسی کردستان در اعتصاب سراسری اخیر و تشدید “مبارزه علیه جمهوری اسلامی” تاکید میکند، در کردستان هیچگونه حرکت اعتراضی پیش نمیآید، مگر اینکه پرچمدار و پیشرو آن حزب دمکرات کردستان ایران باشد.
هجری: رهبران جنبش سبز سازش میکنند
مصطفی هجری از رهبری جنبش سبز انتقاد میکند. وی در این رابطه میگوید: «اگر روزی مقاومت مردم ایران در مقابل جمهوری اسلامی به نقطهای برسد و به سرنگونی آن بیانجامد. رهبران جنبش سبز− اگر ما آنها را رهبر بدانیم − با جمهوری اسلامی سازش میکنند، چون هدف آنها هم حفظ جمهوری اسلامی، تقویت آن و به قول خودشان بازگرداندن دوباره قطاری است که از روی ریل خارج شده. بنابراین هدف و برنامهی آنها با مردمانی که در جهت سرنگونی رژیم هستند، درمغایرت و تضاد کامل قرار دارد.»
مصطفی هجری نتیجه میگیرد که “در این نقطه رهبران جنبش سبز با رهبران جمهوری اسلامی هیچ تفاوتی ندارند”.
کارنامهی رهبران جنبش سبز در یک سال
دبیر اول حزب دمکرات کردستان ایران و برخی دیگر از شخصیتهای سیاسی کرد به سکوت رهبران جنبش سبز در قبال اعدامهای سیاسی کردها در سالهای گذشته، از جمله در دورهی ۸ سالهی نخست وزیری آقای موسوی اشاره میکنند.
آنها همچنین انتقاد میکنند، زمانیکه “رهبران جنبش سبز” در حاکمیت بودهاند از حقوق قومیتها دفاع نکردهاند.
اما اعتراض رهبران جنبش سبز به اعدامهای اخیرکردها سبب شکستن برخی از این “دیوارهای بیاعتمادی” شده است.
طاهر برهون دراین رابطه میگوید: «الآن خوشبختانه از هر دوطرف قدمهائی برداشته میشود. خانم زهرا رهنورد در پیام بهاری خود گفته است که خودمختاری تجزیه طلبی نیست. رهبران جنبش سبز اعدامهای اخیر را محکوم کردند. از سوی دیگر احزاب سیاسی کردستان نیز برای نخستین بار در انتخابات شرکت کردهاند و اعتراضهای اخیر کردستان درواقع نوعی چراغ سبزی است به جنبش سبز».
انتظار اقوام از جنبش سبز
اقوام در ایران درخواستهای مشترکی را طرح میکنند و انتظارات مشابهی دارند. طاهر برهون، تحلیل گر سیاسی کرد دربارهی انتظار اقوام از جمله کردها از جنبش سبز به دویچهوله چنین میگوید: «جنبش سبز بایستی پیرامون حل مسئلهی ملی و یا قومیتها در آیندهی ایران موضع روشنی داشته باشد. کردها روی فدرالیسم متمرکزهستند و انتظار ندارند آقای موسوی صراحتا مسئلهی فدرالیسم را مطرح کند، ولی آقای خاتمی گفتند که مسئلهی شوراها را میتوان به دولتها و به پارلمانهای محلی تشبیه کنیم. اینها گامهای مثبتی است و بویژه برای آن عده از کردها پیوستن به جنبش سبز را سهلتر میکند».
دیوار بی اعتمادی در خارج زودتر فرو ریخته
طاهر برهون به هماهنگی و یکپارچگی حرکتهای اعتراضی ایرانیان در خارج از کشور هم اشاره میکند. وی با الگو قرار دادن آن تاکید میکند: «هر جائیکه آکسیونی بوده کردها و دیگر افراد سیاسی اقوام جزو فعالین این اعتراضها بودهاند. دلیل آن هم این است که بین نمایندگان اقوام و دیگران همگرائی هست. دیوار بیاعتمادی در خارج زودتر فرو ریخته و به همین دلیل همکاری در خارج آسانترهست».
کارشناسان مسائل اقوام بر این باورند که با گذشت حدود یک سال از اعتراضهای خیابانی در تهران و دیگر کلان شهرهای ایران، هنوز “دیوار بیاعتمادی بین جنبش سبز و قومیتها” برهم نریخته است. اما آنها با مثال آوردن اعتصاب عمومی اخیر در کردستان تائید میکنند که قومیتها منجمله کردها در آستانهی نخستین سالگرد این اعتراضها بیشتر با جنبش سبزهمراه شدهاند.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: رضا نیکجو
درسهای اعتصاب کردستان برای جنبش سبز
درسهای اعتصاب کردستان برای جنبش سبز
جواد طالعی
iran-emrooz.net
Fri, 14.05.2010,
![]() |
در ثبت تاریخی مبارزات ضداستبدادی یک سال گذشته مردم ایران، اعتصاب سراسری روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت مردم کردستان جای ویژهای خواهد داشت. این اعتصاب، به دو دلیل، با تظاهرات میلیونی مردم تهران در روز ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ قابل مقایسه است. یکی به دلیل نشان دادن یکپارچگی مردم، و دیگری به علت دست یابی به یک موفقیت قابل ثبت، با هزینهای اندک و قابل تحمل.
بر پایه گزارشهای مستند، اعتصاب سراسری مردم کردستان در بخشهائی از آذربایجان و کرمانشاهان نیز در عمل همراهی شد، اما به لحاظ عاطفی و روانی، همراهی همه آزاداندیشان و آزادیخواهان ایرانی را، در داخل و خارج از کشور، به همراه داشت.
شریعتمداری چرا عصبی است؟
فحاشیهای حسین شریعتمداری در کیهان وزارت اطلاعات، خود بزرگترین دلیل موفقیت بیهمتای اعتصاب سراسری کردستان است. درست در همان روزی که بازارها و مغازههای بیشترین شهرهای کردستان، یکپارچه، در اعتراض به اعدام چهار جوان کرد و یک جوان غیر کرد تعطیل شدند، نماینده ولی فقیه در کیهان، در یادداشتی مثل همیشه پرخاشگر و عصبی فریاد میکشد که چرا از ملی مذهبی و مذهبی گرفته تا غیر مذهبی، همه یکپارچه اعدام “پنج تروریست” را، نقض حقوق بشر دانسته و محکوم کردهاند.
اشاره نماینده ولی فقیه به بیانیههای همسوئی است که گروههای مختلف سیاسی ایران، همراه با مدافعان مستقل حقوق بشر، در محکومیت اعدامها و پشتیبانی از اعتصاب سراسری کردستان صادر کردند.
بی تردید، عصبیت شریعتمداری، بیشتر ناشی از موفقیت اعتصاب سراسری کردستان است. این اعتصاب، بدون آن که خون از دماغ کسی بریزد، نه تنها یکپارچگی مردم کردستان را، در مقابله با ترور حکومتی به روشنی آفتاب نشان داد، بلکه نخستین بارقههای وحدت و همدلی میان همه خلقهای ساکن ایران زمین را نیز، در دوره فعلی، آشکار ساخت. برای خود من، که نظمی دموکراتیک و فدرالیستی را برای فردای ایران آرزو میکنم، دریافت خبر شرکت مغازه داران باکو و بازرگان و ارومیه در اعتصاب، نوید بخش روشنائی و امید بود.
مقایسه دو تجربه
جنبش سبز ایران، از طریق مقایسه تجربههای یک سال گذشته خود، به ویژه تجربه تلخ ۲۲ بهمن با اعتصاب سراسری کردستان، میتواند به راهکارهای بسیار درخشانی برای گام نهادن در راه پیروزی، با پرداخت هزینهای کم و قابل تحمل دست یابد. تجربه کردستان را به ویژه میتوان به عنوان برابرنهاد تجربه ۲۲ بهمن مورد ارزیابی قرار داد و از این ارزیابی نتیجهای مثبت برای پیشبرد مبارزات مردمی کسب کرد:
آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به عنوان تنها شخصیتهائی که در میان طیفهای گوناگون جنبش سبز بر سر صلاحیت رهبری آنها، توافق هست، مردم را به شرکت در مراسم ۲۲ بهمن با حمل نمادهای سبز فراخواندند. اما گروهی دیگر از “رهبران خودگزیده”، با طرح پیشنهاد نامتناسب “اسب ترویا”، همه قواعد بازی را به نفع نیروی سرکوب به هم زدند. عاشورا، به همین دلیل، آخرین آزمون حضور خیابانی طرفداران جنبش سبز بود، آن هم با خاطرهای تلخ. تلفات و خسارات ین روز آنقدر زیاد بود که نمیتوان آن را با این دلخوشی که “دست کم حکومت مجبور شد همه نیروهای خود را به خیابان بکشد” توجیه کرد.
اما اعتصاب سراسری کردستان، همانطور که اشاره رفت، بدون آن که امکان سرکوب مردم را به سرکوبگران بدهد، نیروی تازهای در کالبد خسته آزادی خواهان سراسر ایران دمید که میتواند پشتوانهای برای ادامه مقاومت باشد.
دلیل شکست تجربه ۲۲ بهمن و پیروزی تجربه کردستان، چیزی نیست جز آن که مردم کردستان و رهبران آنان، در کوره مبارزات صد ساله خود، آبدیده شدهاند و طرفداران جنبش سبز، حتی اگر این جنبش دنباله مبارزات صد سال گذشته ایرانیان باشد، به دلیل گسست نسلها، در عرصه سازماندهی مبارزه، نخستین قدمها را بر میدارند.
درسی برای جنبش سبز
جنبش سبز، میتواند از تجربه اعتصاب سراسری کردستان درس بگیرد. راهکار مبارزه این جنبش، در شرایطی که ماشین سرکوب برای کشتارها و تجاوزهای فاشیستی بیشتر روغنکاری شده است، باید افزودن بر پیروزیها و کاستن از هزینهها باشد. اعتصاب، این امکان را به مردم ایران خواهد داد که لای چرخ دندههای این ماشین مخوف چوب بگذارند، بدون آن که هزینه سنگینی بپردارند، چنان که برای ۲۲ بهمن پرداختند و هنوز هم دارند میپردازند.
شاید فراخواندن مردم به اعتصاب عمومی در روز ۲۲ خرداد امسال، و دعوت از آنها برای ماندن در خانه و پیگرفتن گزارشهای شبکههای خبری درباره کیفیت اعتصاب، بتواند آن نیروئی را که مردم برای ادامه راه نیاز دارند به آنان بدهد.
بگذارید همانطور که در کردستان اتفاق افتاد، نیروهای انتظامی و نظامی هم مجبور شوند قدرت سکوت مردم را ببینند، بدون آن که کسی بتواند آنها را به جان هم میهنانشان بیاندازد.
تصمیم با رهبران واقعی و جدی جنبش سبز است که توازن قوا را با دقت بررسی کنند. اما برای من، تصویر بازارها و مغازههای بسته، خیابانهای تهی از جمعیت و ماموران علاف، خوشایندتر است تا تصویر جوانانی که در خون میغلتند و پیرانی که زیر دست و پا لگدمال میشوند.
جنبش سبز، مردم را، تنها زمانی میتواند به خیابان بکشد که آنها یا مورد تعرض قرار نگیرند و یا اگر گرفتند مجهز و مجاز به دفاع از خود باشند.
یک سال جنبش سبز و سکوت قومیتها
یک سال جنبش سبز و سکوت قومیتها
13.05.2010
نخستین سالگرد اعتراضهای جنبش سبز در پیش است. مشارکت اقوام ایران در این جنبش چگونه بوده است؟ بررسی این پرسش در گفتوگویی با یوسفعزیزی بنیطرف، نویسندهی عربایرانی و حسن شریعتمداری کارشناس امور اقوام.
حسن شریعتمداری، کارشناس امور اقوام در نامهی سرگشاده به مردم آذربایجان خواسته بود به جای انتقاد از گذشته، به صف تظاهرات برای ابطال انتخابات بپیوندند، ولی مردم آذربایجان و قومیتهای دیگر مشارکت فعالی در جنبش سبز نداشتند.
دلایل آن را آقای شریعتمداری اینگونه توضیح میدهد: « در گفتمان غالب سران جنبش سبز چیزهائی نیست که مورد توجه اقوام و ملیتها باشد، مانند توجه به قومیتها، گوناگونی زبانها، آزادی ادیان و شانس مساوی برای مردم حاشیه نشین ایران، سرمایهگذاری بیشتر برای آنها و ایجاد موقعیت شغلی و از این قبیل.»
شریعتمداری همچنین میگوید، تا زمانیکه سران جنبش سبز به عنوان مرکزنشین، این حساسیتها را درک نمیکنند و در نتیجه خواستههای مدنی مرکز و حاشیه موازی از کنار هم رد خواهند شد وهر کدام مبارزهای را برای احقاق حقوق مدنی خود خواهند کرد، بدون اینکه به همدیگر وصل شوند. ملیتها و قومیتها هم باید پی میبردند که بدون وصل شدن خواستههایشان به خواستههای مرکزی، شانس کمتری برای دستیابی حقوشان دارند.زهرا رهنورد: خودمختاری برای قومیتها
بخشی از نخبگان اقوام تائید میکنند، پیام نوروزی خانم زهرا رهنورد تاثیری مثبت در نزدیکی قومیتها به جنبش سبز داشته است. خانم رهنورد در بخشی از پیام خود تاکید میکند: «ایران سرزمینی متکثر از اقوام، ملیتها، نژادها و زبانهاست. در ترمینولوژی علوم انسانی امروز، ایران یک کشور چند فرهنگی است. از این رو از یک فرصت بزرگ برای خلاقیت و شکوفایی ملی بر خوردار است. آنها (اقوام) بدنبال خود مختاریاند و نهجدایی.»
فعالان سیاسی نخبگان قومیتها فکر میکنند، بیان صریح مطالبات قومی از زبان سران جنبش سبز میتواند شکاف بین قومیتها و جنبش سبز را کمترکند.
تماسبین نمایندگان قومیتها و سران جنبش سبز
نمایندگان قومی عربها، ترکمنها، کردها، بلوچها و آذربایجانیها با آقای کروبی و موسوی در آستانهی انتخابات و پس از اعلام نتایج انتخابات چندین بار دیدارکردند. اما این گونه تماسها پس از سرکوب ماههای پس از انتخابات قطع شد. یوسف عزیزی بنیطرف، نویسندهی عربایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران در این رابطه اشاره میکند: «ولی جنبش آذربایجانیها این خصیصه را دارد که بر خلاف برخی از قومیتهای دیگر بخش مسلحانه ندارد و یک مقدار مانور حرکت آنها بیشتر از دیگران است. فراموش نکنیم که شمار و وزن آن در جامعه ایران نیز بیش از سایر قومیتهای غیرفارس هست.»
بنیطرف دلیل دیگر قطع ارتباط نمایندگان قومیتها و سران جنبش سبز را زندانی شدن نمایندگان قومیتها میداند: «پیش از انتخابات اصلاح طلبان کرد بیشتر دیدار میکردند و خبرش پخش میشد، چون آقای رمضانزاده سخنگوی سابق دولت آقای خاتمی و یا جلالیزاده و دیگران دیدار داشتند. منتها اینها الآن در زندان هستند و یا گوشهگیر شدند. آذربایجانیها فعلا ذخیرهای از فعالان ضربه نخورده را دارند و اینگونه فعالیتها را قادرند انجام دهند.»
“پس از تهران بیشترین اعدامها در خوزستان بوده“
یوسف عزیزی بنیطرف با استناد به آمار سازمان عفو بینالملل به دویچه وله میگوید، در سالهای گذشته به لحاظ کمی بیشترین اعدامها پس از تهران در منطقهی خوزستان انجام گرفته است. وی مثال میآورد که برطبق آمارعفوبینالملل درسال ۲۰۰۶ از میان عربها ۱۷۷ نفر فعال سیاسی اهوازی و در سال ۲۰۰۷ نیز ۲۸ نفر اعدام شدند. در سال ۲۰۰۹ بعد از تهران بیشترین اعدام در خوزستان بوده است.»به نظر بنیطرف عربها و دیگر قومیتها به دلیل خواستهائی چون تکلم و تدریس به زبان مادری در مقطع ابتدائی بصورت خشن سرکوب شدند که جنبش اصلاح طلبی در رابطه با این جنبشهای قومیتهای غیر فارس منفعل عمل کرده است. ولی آقای بنیطرف خاطرنشان میسازد که در ۶ ماهه گذشته سران جنبش سبز بر مطالبات قومیتهای غیر فارس تائید کردهاند و این، تکامل خوبی هست.
او همچنین معتقد است که اعدامهای اخیر برای جنبش سبز و قومیتها پیامهای خاصی دارد. وی دربارهی دلایل اینگونه اعدامها چنین توضیح میدهد: «یکی از دلایلش این هست که قومیتها را در پیرامون میبینند. دلیل دیگرش این است که یک زن اعدام شده و حاکمیت میخواهد از جنبش زنان انتقامی بگیرد. از همه مهتر انتقام از “حزب پژاک” هست. پس از آن ضربهای که با دستگیری ریگی به بلوچها زدند، این هشداری است به قومیتها و کردها که با مشت آهنین با آنها روبرو خواهند شد تا بخش مسالمتآمیز جنبش قومیتها از جنبش سبز دور شود. ما این پیام را در این اعدامها میبینیم که قومیتها نباید به جنبش سبز زیاد نزدیک شوند. ازهمه مهمتر برای هراساندن جنبش سبز هم هست که از هر گونه اقدامی در سالگرد انتخابات در خرداد ماه آینده سر باز زند.»
دامن زدن به تنش میان قومیتها و جنبش سبز
بنیطرف به تحرکات مشکوکی اشاره میکند که برای جدائی قومیتها از جنبش سبز انجام گرفته است. وی معتقد است: «در رسانهها و روزنامههای داخل و یا در سایتهای داخل و خارج و حتی در میان مردم عادی هم ما شاهد نوعی اوجگیری ناسیونالیسم فارسگرایانه هستیم که عمدتا ضدعربی و ضد ترکی هست. در مسابقهای که بین تیم “تراکتورسازی تبریز و تیم کرمان در شهر کرمان بوده، شعارهای ضد ترکی دادهاند و یا در مسابقهی فوتبال که در اصفهان بین یکی از تیمهای اصفهان و یکی از کشورهای منطقه بوده، شعارهائی علیه عربها داده شده است. این شعارها نژادپرستانه تلقی میشود. در پشت اینها دست حاکمیت هست، ولی زمینهی تودهای هم دارد که خیلی خطرناک هست و این میتواند بیاعتمادی میان جنبش اقلیتهای غیرفارس و جنبش سبز را دامن بزند و فاصله را بیشتر بکند.»
به نظر بنیطرف، رهبران جنبش سبز باید این “تحرکات نژادپرستانه” را که در ورزشگاهها، دراماکن مختلف و در مطبوعات علیه عربها، ترکها و ترکمنها و دیگر قومیتها انجام میگیرد، محکوم و تقبیح کنند و این گرایشها را مورد انتقاد قرار دهند، چرا که اینها بر وحدت و اتحاد نیروهای تحول طلب و دمکراسیخواه کشور تاثیر منفی میگذارد.«موسوسی و کروبی باید مداخله میکردند»
حسن شریعتمداری، کارشناس اقوام هم با نظر بنیطرف موافق هست و هشدار میدهد که در ورای تحرکات اخیر وزارات اطلاعات دست دارد و میکوشد که فضای سیاسی جامعه را رادیکال کند.
وی همچنین میگوید:«من فکر میکنم که میخواهند جنگ قومی را به راه بیاندازند و در پشت آن میتوان پروژهی وزارت اطلاعات را دید. اینجا اتفاقا بهترین جائی است که آقای موسوی باید مداخله میکرد و محکوم میکرد. من فکرنمیکنم این پدیدهای باشد مربوط به فارسها. شاید بعضی از آنها گمراه باشند، ولی بیشتر احتمال میدهم که دستهايی در کار هست که محیط را رادیکال بکنند و این اتفاقا بهترین جائی است که آقای موسوی و کروبی میتوانند مداخله کنند، این نوع شعارهای نژادپرستانه را با قاطعیت محکوم کنند. اینجاست که اعتمادسازی کنند و خوشان را به جنبش قومیتهای ایرانی وصل کنند.»
“شروع میتواند از آذریایجان باشد“
حسن شریعتمداری درادامه صحبتهایش چنین نتیجه میگیرد: « آقای موسوی از یکجا باید شروع کند. بهترین جا همان جائی هست که خود ایشان هم منتسب به آنجاست و اگر چنین اعتمادی را بسازد، فردا نخبگان کرد، بلوچ، عرب و دیگران هم اعتماد خواهند کرد.»
بسیاری از فعالان سیاسی قومیتها معتقدند، موضعگیری و محکومیت صریح اعدامها از جانب سران جنبش سبز سبب خواهد شد که قومیتها را بیشتر به جنبش سبز بکشاند. آنها پیش بینی میکنند، با ورود قومیتها چرخشی تعیین کننده در روند اعتراضات کنونی حاصل شود.
طاهر شیرمحمدی
تحریریه: شهرام احدی